ببینید پیرها چه مشکلاتی دارند که شما حتی تصورشم نمیکنید


پزشک یک پیرمرد 80 ساله برای یکی از موارد تست بالینی که شامل شمارش اسپرم میشد،شیشه ای را به او داد و گفت این را ببر خانه و نمونه اسپرم خود را بریز توش و فردا بیار.
فردای اونروز پیرمرد به کلینیک رفت و شیشه را به دکتر داد.دکتر دید شیشه مثل دیروز تمیز و خالی است،از پیرمرد پرسید که پس چه شد که شیشه خالی است؟
پیرمرد توضیح داد که : آقای دکتر ، دیروز که رفتم خانه ابتدا با دست راستم سعی کردم نشد،سپس با دست چپ باز هم نشد، از همسرم کمک گرفتم ، او هم ابتدا با دست راست و بعد با دست چپ سپس داخل دهان با دندان و حتی دندان مصنوعیش را درآورد ، باز هم نشد،بعد از زن همسایه که هیکلی است هم کمک خواست ،زن همسایه هم ابتدا با هردو دست،بعد زیر بغل و حتی با فشار آوردن بین پاهاش هم تلاش کرد باز هم نشد.
دکتر که شوکه شده بود با تعجب پرسید: شما از زن همسایه خواستید؟
پیرمرد با صدای مظلومانه ای گفت : ...

ادامه مطلب ...

یک جفت جوراب زنانه

هوس زن گرفتن به سرم زده بود. دوست داشتم وضع مالی خانواده همسرم پایین‌تر از خانواده خودم باشد تا بتوانم زندگی بهتری برایش فراهم کنم. مادرم چنین دختری برایم در نظر گرفته‌بود. نمی‌دانم این خبر چگونه به گوش رئیسم رسید چون به صرف نهار دعوتم کرد تا نصیحتم کند. اسم رئیس من عاصم است اما کارمندان به او می‌گویند عاصم جورابی!

سر ساعت به رستوران رفتم. رئیس تا مرا دید گفت: چون جوان خوب و نجیب و سربه‌راهی هستی می‌خوام نصیحتت کنم. و بعد هم گفت: مبادا به سرت بزنه و بخوای واسه زنت وضع بهتری فراهم کنی! و ادامه داد: اگه به حرفم گوش نکنی مثل من بدبخت می شی. همونطور که من بدبخت شدم و حالا بهم می‌گن عاصم جورابی!

پرسیدم: جناب رییس چرا شما رو عاصم جورابی صدا می‌کنن؟ جواب داد: چون بدبختی من از یه جفت جوراب شروع شد. و بعد داستان زندگی اش را برایم تعریف کرد:

ادامه مطلب ...

ویژگی اصفهانی ها

پاسخ هیچ پرسشی را نمی‌دهند و در پاسخ هر پرسش شما، آنها پرسشی از شما دارند!

 مثال1 (وقتی می‌خواهید سوار تاکسی شوید)

شما: آقا کجا می‌رید؟

راننده اصفهانی : شوما کوجا می‌خَین برین؟

شما: دروازه تهران

راننده اصفهانی : در بستی؟

(در اینجا اگر بگید نه راننده دیگه جوابتون رو نمی‌دهد اما اگر بگید بله) :

راننده اصفهانی : بیُین بالا

شما: چقدر می‌شه

راننده اصفهانی : چندی می‌خَی بدی؟

شما: ... تومن

هر چه در مورد مبلغ بگویید، جواب راننده اصفهانی :  کَمِس دادا !

 

مثال2 ( وقتی از دوست اصفهانی خود  آدرس یک خیاط می‌پرسید)

شما: خیاط خوب سراغ داری؟

دوست اصفهانی شما: چی‌چی می‌خَی بیدوزی؟

شما: کت و شلوار

دوست اصفهانی : پارچه داری؟

شما: بله

دوست اصفهانی : پارچِت خُبِس؟

شما: بله

دوست اصفهانی : چه رنگیِس؟

شما: چه فرقی می‌کنه؟

دوست اصفهانی : فرق می‌کونِد دادا! فرق می‌کونِد

شما: خب، سورمه‌ای

دوست اصفهانی : مبارکِس، خَبِریِه؟

شما: نه بابا، بالاخره خیاط سراغ داری یا نه؟

دوست اصفهانی : اگه خبری نیس کتا شلواری سورمِی می‌خَی چیکار؟
(و آخرش هم جوابتون را نمی‌دهد! )

مقایسه مردها و زنها

مرد ها:

همه مردها به شدت مشغولند.


علیرغمی که خیلی خیلی مشغولند، ولی هنوز برای خانم ها وقت دارند.


علیرغمی که برای خانم ها وقت دارند، اصلاً بهشون اهمیتی نمی دن.



علیرغمی که اصلاً بهشون اهمیتی نمی دن، همیشه یکی دور و برشون هست

علیرغمی که همیشه یکی دور و بروش هست، همیشه سعی می کنن که شانسشون رو برای بدست اوردن بقیه امتحان کنن.


علیرغمی که همیشه سعی می کنن که شناسشون رو برای بدست اوردن بقیه خانم ها امتحان کنن، واقعاً به هم می ریزن اگه زنی رو که دارن از دست بدن.


علیرغمی که زنشون ترکشون می کنه، اونا اصلا از اشتباهاتشون درس نمی گیرن و همیشه سعی برای امتحان شانسشون برای بدست اوردن زنهای دیگه دارن.



زن ها:


مهمترین چیز برای خانم ها امنیت اقتصادی است.



علیرغمی که این خیلی خیلی براشون همه است، اونا همچنان برای خریدن لوازم و لباسهای گرون قیمت بیرون می رن



علیرغمی که همیشه لباس های گرون قیمت می خرن، اونا هیچ وقت هیچ چیز برای پوشیدن ندارن.


علیرغمی که هیچ چیز برای پوشیدن ندارن، اونا همیشه خوش تیپ لباس می پوشن.



علیرغمی که اونا همیشه خوش تیپ لباس می پوشن، لباس های اونا همیشه کهنه و قدیمیه


علیرغمی که لباس های اونا کهنه و قدیمیه، اونا همچنان انتظار دارن که شما ازشون تعریف کنید.

************

علیرغمی که اونا همیشه انتظار دارن که شما ازشون تعریف کنید، وقتی شما تعریفشون می کنید، اونا اصلا شما رو باور نمی کنند

آن خانم کی بود ؟؟

از یک استاد سخنور دعوت بعمل آمد که درجمع مدیران ارشد یک سازمان ایراد سخن نماید. محور سخنرانى درخصوص مسائل انگیزشى و چگونگى ارتقاء سطح روحیه کارکنان دورمیزد. استاد شروع به سخن نمود و پس از مدتى که توجه حضار کاملا" به گفته هایش جلب شده بود، چنین گفت: "آرى دوستان، من بهترین سالهاى زندگى را درآغوش زنى گذراندم که همسرم نبود".

ناگهان سکوت شوک برانگیزى جمع حضار را فرا گرفت! استاد وقتى تعجب آنان را دید، پس از کمى مکث ادامه داد: "آن زن، مادرم بود".

حاضران شروع به خندیدن کردند و استاد سخنان خود را ادامه داد...

-

-

-
تقریبا" یک هفته از آن قضیه سپرى گشت تا اینکه یکى از مدیران ارشد همان سازمان به همراه همسرش به یک میهمانى نیمه رسمى دعوت شد. آن مدیر از جمله افراد پرکار و تلاشگر سازمان بود که همیشه خدا سرش شلوغ بود.

او خواست که خودى نشان داده و در جمع دوستان و آشنایان با بازگو کردن همان لطیفه، محفل را بیشتر گرم کند. لذا با صداى بلند گفت:

"آرى، من بهترین سالهاى زندگى خود را درآغوش زنى گذرانده ام که همسرم نبود!".

همانطورى که انتظارمیرفت سکوت توام با شک همه را فرا گرفت و طبیعتا" همسرش نیز دراوج خشم و حسادت بسر میبرد. مدیر که وقت را مناسب میدید،‌ خواست لطیفه را ادامه دهد، اما از بد حادثه، چیزى به خاطرش نیامد وهرچه زمان گذشت، سوءظن میهمانان نسبت به او بیشتر شد، تا اینکه بناچار گفت:

"راستش دوستان، هرچى فکر میکنم، نمیتونم بخاطر بیارم آن خانم کى بود!".


نتیجه اخلاقى:
Don't copy ; if you can't paste

چگونه زن خود را روانی کنیم؟!!

1_وقتی بعد از یک روز شلوغ براتون غذا درست کرد و با تمام خستگی کنارتون نشست بهش بگید:ممنون عزیزم ، خوب شده ، ولی کاش قبل از درست کردنش به مامانم زنگ میزدی و طرز تهیه این غذا رو ازش میپرسیدی ...


2_
وقتی در جمع فامیل خودتون هستید شکم بزرگ پدرزنتون رو سوژه خنده همه قرار بدهید.


3_
از صبح کتونی پا کنید و تا شب هم از پاتون در نیارید تا جورابتون بوی گربه مرده بگیرد و بعد با همان جورابها برید توی رختخواب.


4-
به صورتش نگاه کنید و باحالتی متاثر بگید:عزیزم چقدر پیر شدی..


5-
وقتی تخمه میخورید پوستهای تخمه را هر جای بریزید غیر از بشقاب جلوی دستتون.


6-
همیشه آب را با بطری سر بکشید.


7-
وقتی زنتون حواسش کاملا به شماست وانمود کنید زنتون رو ندیدید و یواشکی به بچه هایتون بگید:دوست دارید براتون یک مامان خوشگل بیارم!!.


8_
وقتی با تلفن صحبت میکنید به محض ورود همسرتون با دستپاچگی بگید :باشه ، من بعدا بهت زنگ میزنم ..و سریع گوشی رو قطع کنید..


9_
همیشه از گیرایی چشمهای دختر خاله ترشیده اتون تعریف کنید..


10_
خاطرات شیرین دوران مجردی خودتون رو با دوست دخترهای داشته و نداشته خودتون براش تعریف کنید..


11-
وقتی با اون تو رستوران هستید با صدای بلند باد گلو بزنید..


12-
او را با اسمهای مختلف مثل :سمیرا ،مریم ، پریسا، آتنا، شیوا... صدا کنید و بعد بگید ببخشید عزیزم این روزها حواسم زیاد جمع نیست ..