تهی !

دستهایم را بگیر..

          می ترسم , ازین برهوت .....

   نه!

             رهایم کن !

      از تو , می ترسم 

        من از  تهی شدن  , از پرشدن !

       از رسیدن به تو , از دوریت می ترسم

      من از هجر آغوش تو ,  از غریق لذت شدن 

             از نمردن..در تو

           من از مستی, از هشیاری می ترسم !

   

          من از کلمات .. از حروف الفبا که هر چه میخواهند میشوند.....!

از ناتوانی شان در نوشتن (من)..نوشتن (تو)....

         از این نقطه ها( ... ) ی  توانا و مبهم 

        من ازمفهو مشان می ترسم !

                         

من از بودن خورشید, از ظلمت نیمه شب!

      از فقر, از غنا

                از بگو مگو ها, از سکوت, از کلمه شدن برروی سطور                             من از فراموشی می ترسم 

من از , من! از شهره شدن, از گمنامی, ازنبودن, از بودن

         از مردن ...

       از آزادی, از پرنده... از قفس

           من از زندگی می ترسم!

 

    من از شک, از یقین, گم شدن, پیدا شدن

       از تثبیت !

       فنا شدن

        از آئینه !

        من از اعتراف می ترسم

من از عبور زمستان

   از خست تابستان

          مرگ گل ها در خزان

          من از فراموشی بهار  می ترسم

 

   من از دریا شدن !..جنگل. کوه ودشت و دمن

 از عشق.. از نرسیدن به جنون

      از عمر نوح

    مرگ شقایق

     از تنهائی پروانه     

 من از مرگ طبیعت می ترسم 

    من از تکیه کردن به کوه, از بی پناهی, من از آسمان

   از ستاره ها...

          خالق ستاره ها

 من از خدا شدن

می ترسم!

مکالمه در wc

تقریبا تازه تو دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت

- سلام ، حالت خوبه ؟!

راستش من اصلا عادت ندارم که تو دستشویی عمومی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم :

- حالم خیلی خیلی توپه ، تو میزونی داداش ؟! 

بعدش اون آقاهه پرسید :

- خوبم چه خبر؟!  چیکار می خوای بکنی بالاخره ؟!!

با خودم گفتم : این دیگه چه سؤالی بود؟! فکرم حسابی  ریخت به هم ، برای همین گفتم :

- اُه! منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا رد میشدم ...!!! 

اما وقتی سؤال بعدیش رو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه !

- منم می تونم بیام طرفت؟!!

سؤال یکمی برام سنگین بود! با خودم فکر کردم که اگه مودب باشم و با حفظ احترام و به هر ترفندی سریع قضیه صحبتمون رو تموم کنم مناسبتره ، بخاطر همین بهش گفتم :

- نه ! الان یکم سرم شلوغه ، باشه واسه یه وقت مناسبتر !!!

یک دفعه صدای عصبی اون طرف رو شنیدم که گفت :

- ببین من بعدا باهات تماس می گیرم. اسکلی تو دستشویی بغلی همش داره به سؤال های من جواب میده !!!

روانشناسی اسم مریم

مریم maryam
مریم نام گلى خوشبو و سمبل پاکى است.
اگر تا به حال فکر مى کرده اید خانم ها در امور مادى و به خصوص روابط تجارى همیشه پشت سر مردها قرار داشته اند، مریم این فرضیه شما را به طور کلى باطل خواهد کرد. او به همان خوبى که مادیات و مسائل مربوط به آن را درک مى کند، توانایى انجام امور تجارى و هدایت کردن دیگران را نیز داراست. بنابراین شغل مناسب براى او مدیریت یک شرکت یا سازمان است. از آنجا که مریم شم اقتصادى خوبى دارد، تنها چیزى که تضمین کننده بدون قید و شرط موفقیت اوست بالا بردن آستانه تحملش مى باشد. در این صورت خواهید دید که مریم به لحاظ موفقیت در کار تجارت چندین و چند پله جلوتر از دیگر آقایان قرار خواهد گرفت.

ادامه مطلب ...

روانشناسی اسم بهنام

    *بهنام به معنى نرم گفتار و خندان است. 

 

اگر درمیان ویژگى هاى بهنام بخواهیم مهمترین آنها را پیداکنیم، باید بگوییم که او بسیار بااستعداد و تیزهوش است.


 

ادامه مطلب ...

لغت نامه مهندسین در جلسات با کارفرما

1-این بستگى دارد به ...... یعنى: جواب سوال شما را نمى دانم!

2-این موضوع پس از روزها تحقیق و بررسى فهمیده شد. یعنى: این موضوع را بطور تصادفى فهمیدم!

3-نحوه عمل دستگاه بسیار جالب است. یعنى: دستگاه کار مى کند و این براى ما تعجب انگیز است!

4-کاملا انجام شده یعنى: راجع به 10 درصد کار تنها برنامه ریزى شده!

5-ما تصحیحاتى روى سیستم انجام دادیم تا آن را ارتقا دهیم. یعنى: تمام طراحى ما اشتباه بوده و ما از اول شروع کرده ایم!

6

ادامه مطلب ...

حقایقی جالب از زندگی

حداقل پنج نفر در این دنیا هستند که به حدی تو را دوست دارند، که حاضرند برایت بمیرند

حداقل پانزده نفر در این دنیا هستند که تو را به یک نحوی دوست دارند

تنها دلیلی که باعث میشود یک نفر از تو متنفر باشد، اینست که می‌خواهد دقیقاً مثل تو باشد

یک لبخند از طرف تو میتواند موجب شادی کسی شود

حتی کسانی که ممکن است تو را نشناسند

هر شب، یک نفر قبل از اینکه به خواب برود به تو فکر می‌کند

تو در نوع خود استثنایی و بی‌نظیر هستی

یک نفر تو را دوست دارد، که حتی از وجودش بی‌اطلاع هستی

وقتی بزرگترین اشتباهات زندگیت را انجام می‌دهی ممکن است منجر به اتفاق خوبی شود

وقتی خیال می‌کنی که دنیا به تو پشت کرده، کمی فکر کن

شاید این تو هستی که پشت به دنیا کرده‌ای

همیشه احساست را نسبت به دیگران برای آنها بیان کن

وقتی آنها از احساست نسبت به خود آگاه می‌شوند احساس بهتری خواهی داشت

وقتی دوستان فوق‌العاده‌ای داشتی به آنها فرصت بده تا متوجه شوند که فوق‌العاده هستند

عجب روزگاریست !!

روزگاریست که همه عرض بدن میخواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند
دیو هستند ولی مثل پری میپوشند
گرگهایی که لباس پدری می پوشند
آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند
عشق ها را همه با دور کمر می سنجند
خب طبیعی است که یکروزه به پایان برسند
عشق هایی که سر پیچ خیابان برسند