از زندگی چه فهمیده ام؟

فهمــیده ام که می شود دو نفر دقیقا به یک چیز نگاه کنند ولی دو چیز کاملا متفاوت ببینند، فهمــیده ام که بیش تر چیزهای که باعث نگرانی من می شوند هرگز اتفاق نمی افتند. فهمــیده ام که اغلب مردم با چنان عجله و شتابی به سوی داشتن یک "زندگی خوب"حرکت می کنند که از کنار آن رد می شوند، فهمــیده ام که اگر عاشق انجام کاری باشم،آن را به نحو احسن انجام می دهم، فهمــیده ام که بیش ترین زمانی که به مرخصی احتیاج دارم زمانی است که از تعطیلات برگشته ام، فهمــیده ام که مدیریت یعنی: ایجاد یک مشکل - رفع همان مشکل و اعلام رفع مشکل به همه، فهمــیده ام برای بدست آوردن چیزی که تا کنون نداشته ای باید کسی شوی که تا کنون نبوده ای، فهمیده ام که تا دیر نشده باید یه کاری کرد تا بعد ها غصه فرصت های رو که داشتی ولی استفاده نکردی رو نخوری... و بعضی وقت ها هم باید هیچ کاری نکنی تا وضع از اینی که هست بدتر نشود، فهمیده ام که خیلی چیزها فهمیدم که دیگران نفهمیدند و خیلی چیزها دیگران فهمیدند که من نفهمیدم، فهمیده­ام برای  چیزی که دیگران حسرت آن را دارند زیاد تلاش نکنم، فهمیده ام اذیت و آزار آن کس که دوستت دارد بیشتر است، فهمیده ام ظاهر انسان ها به هیچ عنوان بیانگر باطن آن ها نیست.

نظرات 1 + ارسال نظر
PaRi دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:53 ق.ظ http://magicgirl.blogsky.com

عجب...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد