سیگار را که بین لبان قرمزت گذاشتی دهها فندک جلوی صورتت روشن شد، انگار برایت جشن تولد گرفته بودند، آخر نفهمیدم افتخار روشن کردنش دقیقا نصیب چه کسی شد ، من هم پاکت مچالهء سیگارم را از جیب بیرون کشیدم و چند دقیقه ای دنبال فندک قدیمی که یادگار یک دوستی ساده بود میگشتم، چقدر با هم فرق داشتیم.