تقریبا تازه تو دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت
- سلام ، حالت خوبه ؟!
راستش من اصلا عادت ندارم که تو دستشویی عمومی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم :
- حالم خیلی خیلی توپه ، تو میزونی داداش ؟!
بعدش اون آقاهه پرسید :
- خوبم چه خبر؟! چیکار می خوای بکنی بالاخره ؟!!
با خودم گفتم : این دیگه چه سؤالی بود؟! فکرم حسابی ریخت به هم ، برای همین گفتم :
- اُه! منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا رد میشدم ...!!!
اما وقتی سؤال بعدیش رو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه !
- منم می تونم بیام طرفت؟!!
سؤال یکمی برام سنگین بود! با خودم فکر کردم که اگه مودب باشم و با حفظ احترام و به هر ترفندی سریع قضیه صحبتمون رو تموم کنم مناسبتره ، بخاطر همین بهش گفتم :
- نه ! الان یکم سرم شلوغه ، باشه واسه یه وقت مناسبتر !!!
یک دفعه صدای عصبی اون طرف رو شنیدم که گفت :
سلام .خسته نباشی
جالب بود .نمیشد طرف دیرتر میفهمید و حداقل این مکالمه به ی قرار توی پارک یا ......میرسید بعد ضدحال میشد
Ino yadam raft begam tOoO nazare balayi....Eshgh asto AAbaniaa:D
خیلی باحال بود. کلی خندیدم، دلم باز شد!!!