حجازی که از ماهها پیش به دلیل بیماری ریوی بارها راهی بیمارستان شده بود، با روحیه خوب و قوای جسمانی که داشت، به سلامت به منزل بازگشت اما این بار و پس از رفتن به کما، بازگشتی به خانه نداشت و در منزل ابدیاش آرام گرفت.
حجازی مبارز خوبی بود اما اینبار انگار دست مرگ، قویتر از پنجههای قرص و محکم او بود که سالهای سال راه را بر توپ بسته بود.
او نمیخواست کسی ضعف جسمی و درد کشیدنهایش را ببیند تا همچنان نماد جسارت و اتکا به نفس باشد و کسی هم این روزها را ندید.
حجازی خیلی زودتر از اینکه بسترنشین شود، تسلیم مرگ شد تا ایستاده جان داده باشد.
خبر تلخ است.
و دیگر ناصرخان در میان ما نیست...
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ورنه بر ســنــگ مـــزارش آب پاشـیــدن چه سود؟
زنده را تا زنده است قـــــدرش بــــــدان
ورنه برروی مزارش کوزه کوزه گل ریختن چه سود؟